ﭘﯿﺪﺍ ﮐــــــــﺮﺩﻥ ﮐﺴﮯ ﮐﻪ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻪ ﺩﻭﺳــــــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐــــــــﺮﺩﻥ ﮐﺴﮯ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﻬﺖ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺳﺨﺘــــــــﻪ
هر جا دلت شکست ,خودت جاروش کن تا هر کسی منت دستتای زخمیشو رو سرت نزاره......
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:, توسط ضـا مــن حـــسین ( همراز ) و مـــژده (دورندیش) |

من هیچوقت نتونستم که کتاب‌هایی درباره فال و پیشگویی و از این چیزا بخونم. چون همیشه معتقد بودم که اینجور کتاب جوری نوشته می‌شن که هر خواننده‌ای بلاخره توشون یک چیز همزاد پندارانه پیدا می‌کنه! مثلا همین دیوان حافظ که باهاش فال می‌گیرن، نشد من یدفعه به هش رجوع کنم و چیزی ازش درنیاد. من مدت‌ها بود که این خصلت رو به کتاب‌های روانشناسی هم تعمیم داده بودم. واسه همین اصلا خوندن اینجور کتاب‌ها پیشم تحریم بود.
تا اینکه یه دوستی (شاید هم دشمن اما عزیز) کتابی از اریک فروم با عنوان "هنر عشق ورزیدن" رو بهم داد. خدا وکیلی دلیل اینکه من این کتاب رو خوندم این بود که پیش این دوست یا دشمن کم نیارم. اولش با اکراه شروع کردم، اما با توجه به اینکه درباره مطالب کتاب تحریک شده بودم، خیلی به سرعت شروع به پیشروی کردم....
 
 
 
متن کامل در ادامه مطلب

من از این تیپ کتاب‌ها اصلا نخوندم، به همون دلیلی که بالا گفتم، پس نمی‌تونم نظر بدم که این کتاب مطالبش از فلان کتاب بهتره یا بدتر، یا اصلا درست یا غلط (اینو که هیچ وقت نمی‌تونم بگم). این کتاب اینجوری شروع می‌شه که اول دلیل عشق رو شرح می‌ده، میگه که دلیل عشق تنها بودن یا جدایی آدم‌هاست و انسان با عشق، حالا به هر چیز مثلا همسر، بچه، خدا و ...، سعی می‌کنه که این تنهایی رو جبران کنه. بعدش می‌ره سراغ مشکلاتی که آدم‌ها با این عشق دارن! (چون من چیز زیادی نمی‌فهمم، اون‌جایی که مرتبط با فکر کردنه، پس درباره این دوبخش که اصل کتابه توضیحی نمی‌دم!) آخر سر هم سراغ تمرین عشق میره!
عدم تکامل عشقی رو در صفحه 120 کتاب شرح داده، (صفحه 120): " اکنون یکی از انواع متداول عشق نوروتیک را بررسی می‌کنیم که در مردانی دیده می‌شود که از نظر تکامل عاطفی هنوز در قید بستگی‌های کودکانه به مادر خود مانده‌اند. ... . این مردان غالبا بسیار مهربان و دلپذیرند، ولی رابطه آنها با معشوق ... سطحی و عاری از مسئولیت است. هدف آنان این است که معشوق باشند نه عاشق. در اینگونه مردان معمولا نوعی تمایلات بیهوده بزرگی و جلال وجود دارد ... . اما بعد از مدتی که زن دیگر طبق انتظارات عجیب و غریب آنها رفتار نمی‌کند تعارضات و آزردگی‌های بسیار در آنان بوجود می‌آید. ... . این مردان اغلب رفتار محبت‌آمیز خود و علاقه به خرسند کردن دیگران را با عشق اصیل اشتباه می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که با آنها ظالمانه رفتار شده است. آنان خود را بهترین عاشق می‌دانند و به تلخی از ناسپاسی معشوق‌های خود گله می‌کنند."
من فکر نمی‌کردم که اینجوری باشم، اما خداوکیلی تمام عوارض گفته شده به وضوح تو من قابل مشاهده است! ایمان ناخردمندانه رو هم تو صفحه 153 آورده:
صفحه 153: "در حالیکه ایمان ناخردمندانه حقیقت پنداشتن چیزی است فقط به خاطر اینکه قدرتی آن را توصیه کرده است یا اکثریت قبولش دارند، ایمان خردمندانه از اعتقادی مستقل سرچشمه می‌گیرد که بر پایه تفکر و مشاهده ثمر بخش استوار است، ولو آنکه مغایر عقیده اکثریت باشد. ... . ایمان داشتن به دیگری یعنی اعتقاد به پایداری و تغییر ناپذیری رویه‌های اساسی وی و به بنیاد شخصیت و عشق او."
البته وقتی که به نظریات دیگران در مورد خودم مراجعه می‌کنم، دیده میشه که همیشه در حال محکوم شدن هستم. مهم این نیست که در چه زمینه‌ای باشه! هر جا که بحث فکری پیش می‌یاد من باید مخالفت کنم! حالا چرا با و جود مخالفت با نظریات همه شامل ایمان نابخردانه میشم؟ چون کارهایی که می‌کنم همون کارهایی که اکثریت می‌کنن (اینجوری میگن)! کارهایی رو می‌کنم که اون قدرته می‌خواد!
خوب اینا مشکلات من بود که از این کتاب و با اولین بار خوندنش برای خودم حالت تو ذوق زن داشت. اما این کتاب یه جاهایش هم بد جوری به مذاق من خوش اومد. مثلا جملات زیر درباره خود مفهوم عشقه!
تو صفحه 41 کتاب داریم: "اگر جزء سوم عشق یعنی احترام وجود نداشته باشد، احساس مسئولیت به آسانی به سلطه‌جویی و میل به تملک دیگری سقوط می‌کند. منظور از احترام ترس و وحشت نیست. بلکه توانایی درک طرف، آنچنان که وی هست و آگاهی از فردیت به‌همتای اوست. احترام یعنی علاقه به این مطلب که دیگری آن طور که هست، باید رشد کند و شکوفا شود. ... . من می‌خواهم معشوقم برای خودش و در راه خودش پرورش یابد و شکوفا شود، نه برای پاسداری من. اگر من شخص دیگری را دوست دارم، با او آنچنان که هست، نه مانند چیزی برای استفاده خودم یا آنچه احتیاجات من طلب می‌کند احساس وحدت می‌کنم."، این پاراگراف انگار داره منو و انتظاراتم رو از معشوق شرح می‌ده! نه اینکه من می‌خوام اون خودش باشه یا من خودم نه، منظورم برداشت منفی از این پاراگرافه! به نظر می‌یاد اون چیزی که تو ذهن من تا حالا بوده منظور منفی این پاراگرافه! فروم در صفحه بعد چنین معشوقی رو "ملک ما" قلمداد می‌کنه.
صفحه 74:‌ "عاشق بودن تنها یک احساس شدید نیست، بلکه تصمیم است، قضاوت است، قول است. اگر عشق فقط یک احساس بود، دیگر پایداری در این قول که همدیگر را تا ابد دوست خواهیم داشت، مفهوم پیدا نمی‌کرد. احساس می‌آید و ممکن است خودبخود زایل شود."
صفحه 78: "همیشه در همه کسانی که قادرند دیگران را دوست بدارند، نوعی عشق به خود نیز وجود دارد."

 

صفحه 129: "حصول عشق واقعی فقط در زمانی امکان دارد که دو نفر از کانون هستی خود با هم گفت و شنود کنند، یعنی هریک بتواند خود را در کانون هستی دیگری درک و تجربه کند. ... . عشقی که بدینگونه درک شود، مبارزه‌اتی دائمی است. رکود نیست بلکه حرکت است، رشد است و با هم کارکردن است. حتی اگر بین دو طرف هماهنگی یا تعارض، غم یا شادی وجود داشته باشد، این امر در برابر این حقیقیت اساسی ، که دو طرف در کانون هستی خود یکدیگر را درک می‌کنند و بدون گریختن از خود، احساس وصول و وحدت می‌کنند، در درجه دوم اهمیت قرار دارد. فقط یک چیز عشق را اثبات می‌کند: عمق ارتباط، سرزندگی و نشاط هر دو طرف، این میوه‌ای است که عشق با آن شناخته می‌شود."

 

این جمله کتاب هم بطور کلی معارض فرهنگ حاکم بر جامعه ماست!
صفحه 129:‌ "بعضی از مردم گرفتار این پندارند که عشق لزوما به معنی نبودن تصادم و تعارض در زندگی است. ... . آنان چنین استدلال می‌کنند که کشمکش‌های ایشان چیزی جز برخوردهای مخرب و زیان آور نیست و برای هیچ یک از دو طرف خیری ندارد. ... . اختلافات جزئی و سطحی غالبا دارای کیفیتی هستند که ظاهرا نیازی به حل و رفع ندارند. تعارضات و اختلافات واقعی دو شخص، که وسیله نهفتن چهره واقعی آنان یا قیاس به نفس نیستند، در عمق واقعیت درونی طرفین درک و تجربه می‌شوند و به خلاف تعارضات دیگر، مخرب و زیان آور محسوب نمی‌شوند. اینگونه اختلافات سرانجام از پرده بیرون می‌افتند و با نوعی مصفا کردن روابط دو طرف، بدان دانش و نیروی بیشتری می‌بخشند."
این جمله هم کلا اعتقادات منو زیر سئوال می‌بره (خدایا ببخشید، اما من فقط دعا کردن و چیز خواستن رو دوست دارم!)
صفحه 92: "انسان واقعا متدین، اگر پیرو اساس عقیده یکتا پرستی باشد، هرگز برای چیزی دعا نمی‌کند و از خدا انتظار چیزی ندارد. عشق او به خدا مانند مهر کودک به پدر یا مادرش نیست. او این فروتنی را بدست آورده است که به نقایص خود پی برد، تا آن درجه که می‌باید چیزی درباره خدا نمی‌داند."
این هم دلیل اینکه مردم ما (که خودم در راسشونم) با عشق و حال خاصی میشینن و سریال‌های ابگوشتی تلویزیون رو، مثل نرگس و اون سریال آخرین شب آرامش، با ولع نگاه می‌کنن.
صفحه 126: " مرد و زنی که در مناسباتشان قادر نبوده‌اند پرده جدائی را از میانه خود بردارند و به فراسوی آن نفوذ کنند، از دیدن عشق بدفرجام یا خوشفرجام زوجی که روی پرده (سینما) هنرنمایی می‌کنند، اشک می‌ریزند.
در آخر هم اینکه این آقای اریک فروم درسته که منو بعنوان یه موش آزمایشگاهی بررسی کرده و مشکلات من تو عشق رو کرده کتاب، ولی بعضی از تفکرات ناب من رو هم به اسم خودش زده و از اون جمله میشه از پایینی نام برد.
صفحه 128: "برای گریز از مشکلات زندگی خود به مشکل داشتن فرزند پناه می‌برند. هنگامی که انسان احساس می‌کند قادر نبوده است که مفهومی برای زندگی خودش بسازد، سعی می‌کند این خلاء را با بچه‌دار شدن پرکند."
در مجموع چون من کتاب از این دست اصلا نخوندم، پس نمی‌تونم توصیه کنم که اینو بخونید یا نه، ولی من کلی کیف کردم و از نقد خودم لذت بردم. پس از اینجا از دوست عزیزی که این کتاب رو به من داد تا حال منو بگیره، تشکرات قلبی و روحی می‌کنم!
کتابی که من خوندم: "هنر عشق ورزیدن، اثر اریک فروم، ترجمه پوری سلطانی، انتشارات مروارید، چاپ 23، 1384.

نوشته شده در تاريخ 22 شهريور 1390برچسب:, توسط |

باید فراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم / من می توانم ! می شود ! /

آرام تلقین می کنم /حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....

تا بعد، بهتر می شود .... / فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم
...
/من می پذیرم رفته ای / و بر نمی گردی همین !

/ خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم

/ کم کم ز یادم می روی / این روزگار و رسم اوست !

/ این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ضـا مــن حـــسین ( همراز ) و مـــژده (دورندیش) |

 

میخام به یکی بیگم خودش

میدونه کیه بگم با همه

نامهربونیهات بازم میگم

دوست دارم

 

از عشق:

 

یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید

چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟

چطور میتونی بگی عاشقمی؟


من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم


ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

صدات گرم و خواستنیه،

همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی،

با ملاحظه هستی،

بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت

پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون


عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

عشق دلیل میخواد؟

نه!معلومه كه نه!!

پس من هنوز هم عاشقتم

نظره تو چیه؟

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ضـا مــن حـــسین ( همراز ) و مـــژده (دورندیش) |

تا حالا شده عاشق بشین؟؟؟

 

 

 

 

میدونین عشق چه رنگیه؟؟؟

میدونین عشق چه مزه ای داره؟؟؟

میدونین عشق چه بویی داره؟؟؟

میدونین عاشق چه شکلیه؟؟؟

میدونین معشوق چه کار میکنه با قلب عاشق؟؟؟

مدونین قلب عاشق برای چی میزنه؟؟؟

میدونین قلب عاشق برای کی میزنه؟؟؟

میدونین ...؟؟؟

اگه جواب این همه سئوال رو میخواین! مطلب زیر رو بخونین...خیلی جالب و آموزنده است...

وقتی

یه روز دیدی خودت اینجایی و دلت یه جای دیگه … بدون كه كار از كار گذشته و تو عاشق شدی

طوری میشه كه قلبت فقط و فقط واسه عشق می تپه ، چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن

همه چی با یک نگاه شروع میشه

این نگاه مثل نگاهای دیگه نیست ، یه چیزی داره که اونای دیگه ندارن ...

محو زیبایی نگاهش میشی ، تا ابد تصویر نگاهش رو توی قلبت حبس می كنی ، نه اصلا می زاریش توی یه صندوق ، درش رو هم قفل می كنی تا كسی بهش دست نزنه.

حتی وقتی با عشقت روی یه سندلی می شینی و واسه ساعتهای متمادی باهاش حرفی نمی زنی ، وقتی ازش دور میشی احساس می كنی قشنگترین گفتگوی عمرت رو با كسی داری از دست میدی.

می بینی كار دل رو؟

شب می آی كه بخوابی مگه فكرش می زاره؟! خلاصه بعد یه جنگ و

جدال طولانی با خودت چشات رو رو هم می زاری ولی همش از خواب میپری ...

از چیزی میترسی ...

صبح كه از خواب بیدار میشی نه می تونی چیزی بخوری نه می تونی كاری انجام بدی ، فقط و فقط اونه كه توی فكر و ذهنت قدم می زنه

به خودت می گی ای بابا از درس و زندگی افتادم ! آخه من چمه ؟

راه می افتی تو كوچه و خیابون هر جا كه میری هرچی كه می بینی فقط اونه ، گویا كه همه چی از بین رفته و فقط اون مونده

طوری بهش عادت می كنی كه اگه فقط یه روز نبینیش دنیا به آخر میرسه

وقتی با اونی مثل اینكه تو آسمونا سیل می كنی وقتی بهت نگاه می كنه گویا همه دنیا رو بهت میدن

گرچه عشق نه حرفی می زنه و نه نگاهی می كنه !

آخه خاصیت عشق همینه آدم رو عاشق می كنه و بعد ولش می كنه به روی زمین خدا

وقتی باهاته همش سرش پائینه

تو دلت می گی تورو خدا فقط یه بار نیگام كن آخه دلم واسه اون چشای قشنگت یه ذره شده

دیگه از آن خودت نیستی

بدجوری بهش عادت كردی ! مگه نه ؟ یه روزی بهت میگه كه می خواد ببینتت

سراز پا نمی شناسی حتی نمیدونی چی كار كنی ...

فقط دلت شور میزنه آخه شب قبل خواب اونو دیدی...

خواب دیدی که همش از دستت فرار میکنه ...

هیچوقت براش گل رز قرمز نگرفتی ...چون بهت گفته بود همش دروغه تو هم نخواستی فکر کنه تو دروغ میگی آخه از دروغ متنفره ...

وقتی اون رو می بینی با لبخند بهش میگی خیلی خوشحالی که امروز میبینیش ...

ولی اون ...

سرش رو بلند می كنه و تو چشات زل میزنه و بهت میگه

اومدم بهت بگم ، بهتره فراموشم كنی !

دنیا رو سرت خراب میشه

همه چی رو ازت می گیرن همه خوشبختیهای دنیا رو

بهش می گی من … من … من

از جاش بلند میشه و خیلی آروم دستت رو میبوسه میذاره رو قلبش و بهت میگه خیلی دوستت دارم وبرای همیشه تركت می كنه

دیگه قلبت نمی تپه دیگه خون تو رگات جاری نمیشه

یه هویی صدای شكستن چیزی می یاد

دلت می شكنه و تكه های شكستش روی زمین میریزه

دلت میخواد گریه کنی ولی یادت می افته بهش قول داده بودی که هیچوقت به خاطر اون گریه نمیکنی چون میگفت اگه یه قطره اشک از چشمای تو بیاد من خودم رو نمیبخشم ...

دلت میخواد بهش بگی چقدر بی رحمی که گریه رو ازم گرفتی ولی اصلا هیچ صدایی از گلوت در نمیاد

بهت میگه فهمیدی چی گفتم ؟با سرپاین بهش میگی آره!...

وقتی ازش میپرسی چرا؟؟؟میگه چون دوستت دارم!

انگشتری رو که تو دستته در میاری آخه خیلی اونو دوست داره بهش میگی مال تو ...

ازت میگیره ولی دوباره تو انگشتت میکنه ...میگه فقط تو دست تو قشنگه...

بعد دستت رو محکم فشار میده و تو چشمات نگاه میکنه و...

بعد اون روز دیگه دلت نمیخواد چشمات رو باز  كنی

آخه اگه بازشون كنی باید دنیای بدون اون رو ببینی

تو دنیای بدون اون رو می خوای چی كار ؟

و برای همیشه یه دل شكسته باقی می مونی

دل شكسته ای كه تنها چاره دردش تویی...

 

 

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ضـا مــن حـــسین ( همراز ) و مـــژده (دورندیش) |

 

 
 

این روزها خیلی دلم تنگ می شود...
دلم برای گریه های بی دلیل تنگ می شود.
دلم برای خنده های از ته دل تنگ می شود.
دلم برای همه بچه های خوب دنیا تنگ می شود.
دلم برای همه آدم های پاک و بی ریا تنگ می شود.
دلم برای همه مادربزرگ های پیر و مهربان تنگ می شود.
دلم برای همه لحظه های دلتنگی ام تنگ می شود.
دلم برای کودکانه ترین لحظه های شاد زندگی ام تنگ می شود.
دلم برای همه لحظه های بارانی سکوت و دعا تنگ می شود.
دلم برای همه چیزهای خوب خدا تنگ می شود.
این روزها خیلی دلم برای خدا تنگ می شود..

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ضـا مــن حـــسین ( همراز ) و مـــژده (دورندیش) |

 

قطره؛ دلش دریا می خواست

خیلی وقت بود كه به خدا خواسته اش رو گفته بود

هر بار خدا می گفت : از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست!

قطره عبور كرد و گذشت

قطره پشت سر گذاشت

قطره ایستاد و منجمد شد

قطره روان شد و راه افتاد

قطره از دست داد و به آسمان رفت


و قطره؛ هر بار چیری از رنج و عشق و صبوری آموخت


تا روزی كه خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!

خدا قطره را به دریا رساند

قطره طعم دریا را چشید

طعم دریا شدن را


اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟

خدا گفت : هست!

قطره گفت : پس من آن را می خواهم

بزرگ ترین را، و بی نهایت را !


پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!

و آدم عاشق بود، دنبال كلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد

اما هیچ كلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت

آدم همه ی عشقش را درون یك قطره ریخت

قطره از قلب عاشق عبور كرد!

و وقتی كه قطره از چشم عاشق چكید. خدا گفت :

حالا تو بی نهایتی، زیرا كه عكس من در اشــك عــاشق است!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ضـا مــن حـــسین ( همراز ) و مـــژده (دورندیش) |

 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچك » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net كلیك كنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچك » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net كلیك كنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچك » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net كلیك كنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچك » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net كلیك كنید

 

سلاممممممممممممممممممممم

به دوستای خوبم امیدوارم که حالتون خوب باشه ببخشید که تو این مدت نتونستم بهتون سر بزنم

اگه راستشو بخواین اومدم ازتون خداحافظی کنم ممکنه واسه چند ماه نتونم آپ کنم یا بهتون سر بزنم امیدوارم که از دست من ناراحت نشده باشین.البته شاید........

هر وقت که بتونم بهتون سر میزنم،راستشو بخواین از این که از این به بعد کمتر میتونم بهتون سر بزنم خیلی ناراحتم،از این که تو این مدت باعث ناراحتی تون شدم ار همتون عذر میخوام.

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com

 

هیچ کس تنهایی ام را حس نکرد
لحظه ی ویرانیم را حس نکرد
در تمام لحظه هایم هیچ کس وسعت صدایم را حس نکرد
آن که سامان غزلهایم از اوست
بی سرو سامانیم را حس نکرد
هیچ کس حس نکرد درد دل من چیست
عاشقانه زیستن,عاشقانه دل کندنم حس نکرد
ما دوست داریم دوستان باوفا را
هیچ کس معنی حرفهایم را حس نکرد

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com

 

به جایی می روم اما نمی دانم کجا، این گونه آواره
نمی دانم، ولی شاید برای من به این زودی شقایق ها نمی خندند
و هد هد بر نمی گردد

پرستو ها! شما بیهوده می خوانید
تلاش و جستجو تان را رواق خانه پاسخ نیست
خدارا دست بردارید ازین دیوار و سقف و پشت و پهلو ها
!خدا حافظ گل لاله – خدا حافظ پرستو ها
ء
زمین سخت آسمان دور و هوا تا عرش باروتی
نه زمزم بهر ما پاک است و نه گنگا به هندو ها
!خدا حافظ گل لاله – خدا حافظ پرستو ها..

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ضـا مــن حـــسین ( همراز ) و مـــژده (دورندیش) |

 
 
 

 

عکس های عاشقانه Www.Pix98.CoM

1.هر وقت که برای همسرتان کارت پستال می فرستید ، روی پاکت آن تمبر عاشقانه ای بزنید

2.با ارزش ترین هدیه ممکن را برایش تهیه کنید

3.بهترین جمله ای که معشوقتان برایتان نوشته است را قاب کنید و به دیوار اتاقتان بکوبید

4.وقتی همسرتان در خانه مشغول خانه تکانی است ، ناهار آنروز را از رستوران تهیه و برایش به منزل ببرید

5.در طول سال برای هم نقشه های عاشقانه ای بکشید

6.تمام نامه های معشوقتان را با بوسه ، لاک و مهر کنید

7.کمد لباسهایش را با اشعار و جملات عاشقانه تزئین نمائید

8.ترانه ای که مضمون آن ، معنای نوع ارتباط شما را بیان می کند

9.یک عکس نامزدتان را درون کیفتان بگذارید و با غرور آنرا به اقوام و خانواده تان نشان دهید

10.درون تقویم همسرتان روز تولد خودتان و تمامی سالگردها را علامت گذاری نمائید

11.تمام اوقات فراغت آخر هفته را با هم سر ببرید

12.برای برخورداری از زندگی عاشقانه فیلمهای بسیار عاشقانه نگاه کنید

13.به هنگام صرف صبحانه بجای اینکه ساکت باشید یا روزنامه بخوانید ، با هم گپ بزنید

14.دفترچه ای برای نوشتن خاطرات ملاقاتهایتان درست کنید و پس از پایان هر ملاقات علاوه بر خاطرات آن روز ، اندکی در مورد وقایع و احساسات خود درباره نامزدتان در آن صفحه بنویسید

15.در مسیر های مشخص با هم پیاده روی های طولانی بروید

16..در کنا ر هم نوشیدنی میل کنید

17.یک شعر عاشقانه کوتاه بر روی کیک تولدش بنویسید

18..برای احساسی تر کردن محیط زندگی ، اتاق خوابتان را با رنگ صورتی یا قرمز تیره رنگ آمیزی نمائید

19.این را به خاطر بسپارید که باید خانواده و دوستان همسرتان را دوست داشته باشید یا لااقل آنها را تحمل کنید

20.صبحها با یک بوسه به همسرتان صبح بخیر بگوئید

21.از باغهای گل برای عشقتان دسته های گل بچینید

22.از دوستانتان درباره روشها و روابط عاشقانه شان سؤالاتی بپرسید

23.همین امشب شامش را قاشق ، قاشق در دهانش بگذارید

24.پس از ازدواج نام شاعرانه ای برایش انتخاب کنید

25.هر وقت همسرتان به شما هدیه می دهد ، بلافاصله از آن استفاده کنید و همیشه هم آنرا به کار گیرید

26.تکیه کلام مشترکی با هم داشته باشید

27.وقتی به او کیف هدیه می دهید ، درون آنرا از اسکناس نو پُر کنید

28.وقتی با نامزدتان تماس تلفنی می گیرید ، بعنوان زمینه سخنتان ترانه مورد علاقه اش را پخش کنید

29.با اتفاق هم ورزش کنید

30.در کنار هم با دیدن منظره سقوط یک شهاب سنگی آرزو کنید !

31.دوران کودکی همدیگر را بازسازی نمائید و این نکته را باور کنید که از همان دوران کودکی بطور ناخودآگاه به یکدیگر عشق می ورزیدید و باز هم عشق را به هم عرضه دارید

32.روی آئینه میز توالت پیام عاشقانه کوتاهی بوسیله رژ لب برایش بنویسید .

33.هدایای مورد علاقه هم را به یکدیگر هدیه بدهید و در طول روز تمام احساسات عاشقانه تان را برایش ابراز دارید

34.پنج جمله ای که می توانید همیشه به عشقتان بگوئید عبارتند از : تو بهترین هستی ، همیشه دوستت خواهم داشت ، عالی ترین همسر دنیایی ، خیره کننده و جذابی هستی ، تو تنها عشق حقیقی من هستی

35.نیمه شبها را برای قدم زدن انتخاب کنید

36.نقاشی کوچکی که در آن احساساتتان را به تصویر کشیده اید ، برایش بکشید

37.به هنگام خواب موهابش را نوازش کنید

38.و قتی بیمار است ، هر چند سرما خوردگی ساده ای باشد ، حسابی از او پرستاری کنید

39.در یک غروب سرد ، ژاکتتان را روی شانه هایش بیاندازید

40.در یکی از شبهای گرم تابستان با همدیگر در ایوان منزلتان بخوابید.

نوشته شده در تاريخ جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, توسط ضـا مــن حـــسین ( همراز ) و مـــژده (دورندیش) |
عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه
عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه
عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه
عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه

عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه
عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه
عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه
عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه عکسهای عاشقانه
عکسهای عاشقانه    
نوشته شده در تاريخ جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, توسط ضـا مــن حـــسین ( همراز ) و مـــژده (دورندیش) |


دوستای عزیز این بار در باره آوازی شنیدنی عاشقانه باید فکر گنیم......



جملات عاشقانه را در کدام گوش بگوئیم؟
محققان کشف کرده اند اگر حرف های عاشقانه تان را با نزدیک شدن به این گوش بگویید،تاثیر بیشتری دارد،گوش چپ یا راست؟


 
دانشمندان کشف کردند گوش چپ که اطلاعات خود را به نیمکره راست مغز ارسال می‌کند گوش "عشق" است و بنابراین عبارات احساسی را برای درک بهتر باید در این گوش نجوا کرد.
بخش چپ مغز منطق،توجه به جزئیات،زبان، علم و استراتژیها را نشان می‌دهد و طرف راست تصورات،اشراق و سیر و سلوک،دید همزمان،تخیلات و احساسات را حاکمیت می‌کند
.هر یک از این بخشهای مغز قسمت مخالف بدن را کنترل می‌کنند.بنابراین منطقی است که تصور شود یک جمله احساسی اگر مستقیما از طرف چپ بدن ارسال شود سریعتر به مراکز احساسی می‌رسند.
به طور طبیعی چشم راست با ذکاوت بیشتری می‌تواند رنگها را درک کند این درحالی است که بهتر است مادران گونه چپ کودک را ببوسند و یا با دست چپ کودک را در آغوش بگیرند.
در حقیقت دانشمندان انگلیسی در تحقیقات خود نشان دادند که 85 درصد از زنان چپ دست یا راست دست کودک خود را با دست چپ در آغوش می‌گیرند.
به این ترتیب واکنش‌های فیزیکی و احساسی کودک مستقیما به طرف راست مغز مادر می‌رسند.به تازگی گروهی از محققان با آزمایش هزاران نفر مشاهده کردند که گوش چپ در این افراد "گوش عشق" است. به طوری که 69 درصد از موارد خاطر نشان کردند تمام عبارات شیرین و عاطفی را هنگامی‌که از راه گوش چپ می‌شنوند بهتر درک می‌کنند و تنها 56 درصد از موارد اگر این عبارات را با گوش راست بشوند می‌توانند عمق آنها را درک کنند. 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.