-
خاطــ ــ ــ ــ ــرات " هر چه " شـــــیرین تر " باشند . . .
بعد ها از " تلخی " ، " گلویت " را بیشتر می سوزانند
گر دلی دارم بدان در دست توست
گر تنی دارم بدان سر مست توست
گر دلم را بشکنی باز هم چه سود
کین دل ساده من پیوست توست
باز یک سلام عاشقانه یک لب پر از ترانه
یک نگاه صادقانه با یک دوستی جاودانه
برای آن قشنگی که همین لحظه این پوست را میخوانه
دلم رفت و دگر جانی نمانده
به ابر دیده بارانی نمانده
ببین این حال و احوال خرابم
بجز درد و پریشانی نمانده
دلم به حال عشق می سوزد
چرا سالهاست کسی را عاشق ندیده ام ؟
مگر نمی دانیم برای هر کاری عشق لازم است
خدایا می خواهم آنگونه زنده ام نگاه داری که نشکند دلی از زنده بودنم
و آنگونه مرا بمیرانی که کسی دلتنگ نبودم نشود
من برای متنفر بودن از کسانی که از من متنفرند وقتی ندارم؛
زیرا درگیر دوست داشتن کسانی هستم که مرا دوست دارند
عزیزتر از جانم ، من در چشم تو کتاب زندگیم را میخوانم و هر بار که مژه های تو بهم میخورد یک صفحه از زندگی را برای من ورق میزند
در زندگی نه گل باش که اسیرخاک شوی، ونه باران باش که به خاک بیفتی خاک باش که گل ازتو بروید وباران بخاطرتو ببارد
نظرات شما عزیزان: